19 ماهگی گلسا گلم

و اعضای بدن رو تقریبا میشناسه و اسمشون رو میگه و .....
این چند تا کلمه که یادم بود نوشتم چیزای دیگه هم میگه که توی پستهای قبل تر نوشتم وقتی حرف میزنیم گلسا خوب گوش میکنه و بعضی هاشون رو تکرار میکنه.

تلویزیون رو که میخوام روشن کنم گلسا میاد جلوی تلویزیون و بهم میگه تارتون (کارتون) .حالا اگه نگاهم میکرد خوب بود چند ثانیه هم رو زمین بند نمی شه از سر صبح که پا میشه همینطوری راه میره و ورجه وورجه.بعضی وقتها فکر میکنم پاهاش درد نمی گیره ؟شبها تا خوابش ببره خودم پاهاشو ماساژ میدم.

گلسای ما وقتی توی خونست گیر سر اشو میاره و میگه مویی (گل سر) منم موهاشو شونه میکنم و چند تا گیر و کش به موهاش میزنم ولی وقتی میریم بیرون هر کاری میکنم از سرش میکشتشون و نمیذاره توی موهاش باشن .موهاشم بلند شده و یه کم فرفر گرما هم که بهش میخوره دیدنی میشه.
آخرین باری که بردمش آرایشگاه اینقدر گریه کرد که به هق هق افتاد و میترسم بازم ببرمش همینجوری گریه بکنه و وول وول بخوره خدایی نکرده قیچی به سر و صورتش بخوره هر چی بزرگتر میشه کوتاهی موهاشم سخت تر.
مامانای مهربون شما چه جوری نی نی هاتون رو نگه میدارید برای کوتاهی مو؟ وقتی گلسا رو سفت می گیرم همچین گریه اش رو بلند میکنه و جیغ و داد  که میخواد غش بکنه از گریه.

جوجه ما کنجد خیلی دوست داره براش توی ظرف که میریزم انگشت میزنه میخوره اونروز منم از ظرفش کنجد میخوردم که کاسه شو برداشت گذاشت تو بغلشو گفت مامایی نه.

دیگه اینکه هر چی کشه موهای منه بر میداره میکنه توی دستش به جای النگو مخصوصا وقتی میخواد بره بیرون.البته خوبیش به اینه که من هر موقعه کش بخوام آماده تویه دسته گلسا هست اینم عکسش.

چند روزی پیش توی خونه حوصله گلسا سر رفته بود منم برای اینکه سرگرمش بکنم چند تا بالش و کوسن روی هم چیدم و با گفتن یک دو سه گلسا میدوید و خودشو روی اونها پرت میکرد کلی هم ازش فیلم گرفتم حالا که فیلمشو میذارم نگاه میکنه موقع افتادناش هیجانی میشه و غش غش به فیلمش میخنده و خلاصه اینکه خیلی بازی خوبی بود گلسا حسابی بازی کرد  کلی خسته شد ظهر بیشتر از سه ساعت خوابید.منم خوشحال و عاشقه لالا با گلسا خوابیدم.

کتابه نی نی دخملی رو نگاه میکرد یه صفحه عکسه مامانه نی نی دخملیه که توی آشپزخونست کتاب رو بهم نشون میده و با اشاره به عکس میگه مامایی.

فیلم یا تبلیغه آرزوی عروسکه پارچه ایی که  از ف ا ر س ی و ا ن پخش میشه گلسا میگه :نانا

بابام و ابراهیم نزدیکه همدیگه نشسته بودن گلسا با دست یه اشاره به بابام کرد و یه اشاره به ابراهیم بعد گفت :بابایی بابایی. خوب بلده خودشو لوس بکنه.

میگم گلسا خرگوش شو .دستاشو میذاره روی سرش مثل گوش خرگوش.ازش عکس میگیرم و میذارم.

بعضی شبها که بیدار میشه واسه شیر با حالته خواب آلودگی صدا میکنه مامایی ام.

یه عروسک داره که شعر میخونه و می رقصه گلسا صداش میزنه دینگ دینگ.

دیروز هر کاری کردم گلسا شلوارشو نمی پوشید منم شلوارشو کردم پای عروسکش گلسا اولش نگاه کرد بعد زود اومد نشست و پاهاشو دراز کرد و گفت پا - پا (نه اینکه بچم حسادت کنه ها اصلا)

سرگرمه کارای آشپزخونه بودم که گلسا اومد و آب خواست ریختم توی لیوان و دادم دستش رفت چند دقیقه بعد دوباره اومد و گفت آب منم بهش آب دادم بعد از یه مدتی متوجه شدم سر و صدایی ازش نمی آد رفتم توی هال و دیدم بله گلسا کنار میز ناهارخوری قایم شده و مداد رنگی کرده توی لیوان و هم میزنه و کشهای توی دستشم درآورده و میکنه توی لیوان و آبش رو میمکه و عروسکه بیچاره هم با آبه یخ یه دور حمومش کرده.

به گلسا میگم مامانش بوس میخواد زود زود مامانش بوس میخواد.اونم لباشو غنچه میکنه و صورتشو میاره جلو وقتی میبوسمش میگم وای چقدر شیرین بود مثل عسل.گلسا هم ذوق میخنده.

گلسا خیلی به مامانم اینا وابسته شده وقتی میخوایم بریم خونمون گریه میکنه نه اینجور به زور سوار ماشین میکنیمش.

گلسای نازم و آنیسای گلم (دوست وبلاگی گلسا) 19 ماهگیتون مبارک.