گلسا در 19ماه و دو هفتگی

با گلسا از کنار مغازه ها رد می شدیم و ویترین اونها رو نگاه میکردیم که گلسا توی  یه مغازه عروسکهای نی نی دید دستمو می کشید و میبرد توی مغازه و یه ریز میگفت اَرو .بردمش توی مغازه اونجا یه نی نی دید و باهاش سرگرم شد منم گفتم خوب یادش رفته با لبه خندون و بازی بازی اومدیم بیرون که تا دوباره چشمش به عروسکها افتاد شروع کرد اَرو اَرو خلاصه خریدیمش و از همونجا سفت بغلش کرده اومدیم خونه دیدم یه عروسکش شرو روشن کرده شعر بخونه و خوابونده اینطرفش یکی دیگه هم اون طرفش خودشم مدل عروسکها بینشون خوابیده . البته عشق و علاقه و بازی کردنش با عروسک بیچاره فقط یه روزه بود مثل همه اسباب بازی های دیگه .

چهار پایه کوچولویی داریم که گلسا خانمی بهش میگه :تندَیی منم به زبون خودش تکرار کردم  تندَیی
گلسا : نه
من:آهان صندلی
گلسا : آیه

توی پارک بادی آهنگ سی دی بچه ها رو گذاشته بودن که قشنگم بود گلسا در حین بازی کردن گفت :مامایی آوو آوو گفتم مامایی اینجا شعره آهو ندارن یه چند دقیقه بازی کرد دوباره اومده با اشاره به باندها میگه :آوو آوو -جوجه ما فکر میکنه شعر فقط آهوه.

دیگه اینگه گلسا میگه:
تیف اپتاد (کیف افتاد )

وقتی شیر توی شیشه اش میخوره و تموم میشه شیشه اش رو میده دستم و میگه :هیر پَموم (یه چیزی بین ه و ش یه همچین چیزی میگه)

همینطور آخر فیلمه یا هر چیزی که تموم می شه گلسا میگه :پَموم

به پول میگه :پو.

به دمپایی میگه :پامپایی

به بالا و پایین هر دو میگه: پایین.

بابا نی ی ی (بابا نیست)

پنی (پنیر)

به زبون خودش تند تند یه چیزایی میگه و بعد با اشاره سر و دستش میگه :مامایی بایه؟ یعنی مامانی باشه؟ منم الکی تایید میکنم باشه.

 
وقتی بیسکویت میخواد دستمو میکشه میبره جلوی میز ناهار خوری و میگه :تیت منم چون قبلش تخم مرغ داده بودم بهش از توی جعبه که نبینه بیسکویت رو نصف کردم که زیاد نخوره .بیسکویت نصفه که دادم دستش با قهر میگه :این نه بعد یه کاملش رو نشونش دادم و میگم اینجوری میخوای می گه :آیه. (یه کوچولو هم بیشتر نخورد ازش)

گلسا توی میوه ها موز . انگور و هندونه خیلی دوست داره.هر وقت انگور میخواد میگه:انگو چند روز پیش خانومیه ما هوس انگور میکنه و ما هم تو خونه نداشتیم ول کن هم نبود زنگ زدم به بابایی گفتم زود بیا سره راهتم حتما انگور بگیر . ... یه کاسه دون کردم گذاشتم جلوش همه رو تا آخر خورد.

کنار مامانم همچین چایی خوری شده .بقول گلسا تااا یی.

به مورچه میگه اوتته و خودش رو خوب میشناسه و به جوجه میگه دوده و به ج.ی.ش همون ج.ی.ش حالا این ج با اون ج چه فرقی میکنه که یکیش رو د میگه و یکی دیگه رو ج نمی دونم.میخواستم اینو بگم که توی پارک با چند تا نی نی داشت تاب سواری میکرد دو سه تا پرنده رد شدن از بالای سرمون. گلسا جلوی همه با خوشحالی  گفت :مامایی اوتته اوتته و منم  حالا اگه شکل پرنده بهش نشون بدی میگه جوجه ها .

گلسا منو مامایی صدا میکنه بهش گفتم گلسا بگو مامانی
گلسا :مامانی نه 
مامایی .

بالاخره گلسا رو بردم آرایشگاه و با وجود گریه زیاد و کولی بازی موهاشو کوتاه کردم سخت بود ولی موهاش خوب شد .

بعضی وقتها توی پارک خیلی خوب بازی میکنه بعضی وقتها هم بیشتر از اینکه بازی بکنه هی می ایسته و بازی و ورجه وورجه بچه ها رو نگاه میکنه.از بدآموزیهای پارک اینکه سرسره رو از پایین میخواد بره بالا و نمی تونه هی لیز میخوره و میافته ولی دست بردارم نیست و سرسره های کوچولو سوار نمی شه.

گلسا با موهای کوتاه شده.

خونه دوستم لیلا مامانی لیدا جون بودیم .خاله لیلای مهربون یه لباس خوشگل واسه گلسا گرفته بود و زحمت کادو کردنش رو لیدا کشیده بود. از اونجایی که لیدا دوست داشت همون موقع لباس رو تنه گلسا ببینه منم لباسه گلسا رو عوض کردم تا اینکه اومدیم خونه قبل از خواب هر کاری کردم لباس رو از تنش در نیاورد و گریه گریه که میخواست همون رو بپوشه خلاصه شب رو با همون خوابید و فردا که از سر کار رفتم خونه مامان اینا دیدم هنوز تنشه و کلی هم غذاییش کرده مامانم گفت مونا نمی ذاره لباسش رو عوض کنم .دیگه عصر به بهانه حموم کردن راضی شده از تنش درش بیاره.خاله جون گلسا خیلی سلیقه ات رو دوست داره.

محبت و احساساتش که گل میکنه دست به موهام میکشه و میگه :نایی نایی (نازی).

جدیدا موقع  پ.ی.پ.ی خونه مامانم اینا میره یه گوشه قایم میشه شاید خجالت میکشه نمی دونم بعد که میاد ازش میپرسم گلسا چی کار کردی؟میگه :پ.ی.پ.ی

من: گلسا دوست داری مامان عصری کجا ببردت ؟

گلسا :پات (پارک) .