گلسای تب دار-سه چرخه

چند وقتی یه کم گرفتار شدم و فرصت نمی شد گلسا رو ببرم پارک تا اینکه دو سه روز با وجود گرمی هوا بردمش پارک گلسا هم تا تونست سرسره بازی کرد و دلی از عزا درآورد اینقدر برای بازی هول داشت که تا از سرسره میاومد پایین عینه جت می دوید و از پله ها بالا میرفت .حسابی خسته شده بود که آخر سری ها پاهاش توانایی بالا رفتن از پله رو نداشت و با این وجودم ول کن نبود و خلاصه به زور بردمش خونه و حمومش کردم و خوابید. اما از نصف شب شروع کرد به تب کردن و این تبش یکی دو روز ادامه داشت.سرما هم نخورده اصلا.نمی دونم شاید از خستگی اینجوری شده بود.

گلسا چای یا غذا یا اتو هر وسیله  یا چیزی که گرم باشه بهش اشاره میکنه و میگه داغ.حتی توی حیاطم که ظهر ها داغ میشه میخواد بره بیرون میگه داغ بوف.(آخه یه بار دمپایی نپوشید و حسابی پاش بوف شد).

آهنگ آهویی دارم خوشگله ... رو خیلی دوست داره وقتی میخواد واسش بذارم میگه:

مامایی آوو.فقطم این آهنگو گوش میکنه صد بار.

یکی از بازیهایی که گلسا خیلی دوست داره چسبوندن برچسب روی در و دیوار و کاغذه .

شکلات که میخواد میگه :داداوو  (کاکائو)-هر عکسی از کتاب یا هر جایی که میبینه اسم چیزهایی که بلده از توی عکس میگه.از توی آلبوم عکس من و بابایی پیدا میکنه میگه مامایی بابایی .

گلسا چرخ خیلی دوست دارم منم براش سه چرخه خریدم جوجه ما از همون جا سوارش شد تا ماشین.بعد چرخشو گذاشتم صندلی پشت خودشم رفته اونجا و سفت فرمونه سه چرخشو گرفته.

موقع لباس آویزون کردن گلسا مثل همیشه کمک میکنه و یکی یکی اونها رو میده دستم . و با اشاره به لباسه میگه بابایی مامایی.وسایل هر کس رو میشناسه و میبره به خودش میده مثل سوییچ ماشین .موبایل.عینک .لباس.کفش و .... .

از بیرونم که میای گلسا لباساتو میاره که عوض بکنی و اصرارم داره که اول جوراباتو در بیاری.

توی این مدت یکمی سرم شلوغ بود و نتونستم وبلاگه گلم رو آپ کنم.عزیزم سعی میکنم از این به بعد کامل تر و زودتر وبلاگت رو آپ بکنم تا خاطرات شیرینه این روزها همیشه یادگار بمونه .

از تکیه گاه صندلی پشتیه ماشین داره میره بالا

اینجا سوار دوچرخه پسره همسایه شده

اینم سه چرخه گلسا