گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

گلسای من

گلسا و هستی

1389/1/17 9:18
نویسنده : مامان مونا
789 بازدید
اشتراک گذاری

جمله های گلسا ( آب بده. ام بده )

توپ :بوپ / پا

بریم / رفت رو خیلی بامزه و ناقص میگه دهنش رو تا آخر باز میکنه

با : باز

وقتی میگه نه ابروهاشم  می اندازه بالا.

با گلسا رفتیم مغازه با فرزندان.گلسا یه دوری زد و اومد پیشم و هی میگفت بوپ بوپ منم هر چی دور و برم رو نگاه کردم چیزی ندیدم دوباره اومده میگه بوپ بوپ میگم کو ؟کجاست ؟با دستش اشاره میکنه به کنار میز فروشنده یه گوشه استوانه شیشه ایی پر از توپهای کوچولو بود یه توپ اسفنجی خوشگل براش خریدم همش توی دستش بود از اونجا که رفتیم پارک از دستش قل خورد و افتاد توی جوی آب.خیلی هم ناراحت شد ولی ما دیگه از مغازه دور شده بودیم.معمولا هر جایی میریم حتما یه توپ رو باید بخریم.

 

دایی محمد یه ماشین کنترلی واسه گلسا خریده که گلی خیلی دوستش داره وقتی باهاش بازی میکنه آنتن ماشینش رو میگیره رو به ماشین بعد شاسی ها رو فشار میده تا حرکت بکنه با حرکت ماشین گلسا هم دنبالش میره نکنه یه وقتی آنتن ازش فاصله بگیره (دیده امیرحسین داداشم چه جوری بازی میکنه)

کتابهای گلسا رو پایین قفسه ها گذاشتم که هر موقع میخواد راحت بتونه برشون داره .چند وقتیه که مرتب میره سراغ کتابها و میشینه شکلهاشون رو نگاه میکنه یا اونها رو برمیداره میاره و با اشاره به شکلها میخواد اسم اونها رو بهش بگم.بعضی ها رو تکرار میکنه و از شنیدن بعضی اسمها قه قه میخنده قهقهه.

 از اونجایی که نی نی گل ما رو ی تخت زیاد بپر بپر میکنه میبرمش پارک بادی .البته از قیافه و تکون تکون خوردنهای وسایل می ترسه و فقط دوست داره بچه ها رو نگاه بکنه  وقتی یه خورده به محیط عادت بکنه یه  کوچولو می ایسته و میگم گلسا بپر بپر میپره. البته حالته پریدن داره پاهاش از زمین کنده نمیشه فقط خودشو بالا و پایین میکنه.منم از بازی گلسا واسه سمیرا مامان هستی تعریف کردم و قرار گذاشتیم بچه ها رو ببریم پارک بادی .گلسا که همیشه خودش میره طرف بچه ها و دوست میشه و شب قبل کلی بازی کرده بود آبرویی ازمون برد که همه تعریفهام از گلسا .... .نمی دونم چرا بعضی وقتها از هستی نازی می ترسید بعضی وقتها باهاش بازی میکرد. خلاصه کاری کرد   دیدنی .فردای اون روز هم بردمش پارک بازی و متوجه شدم گلسا از صدای وسیله ها هم می ترسه و از اونجا میخواد فرار بکنه قبلا که رفته بودیم اونجا گلسا اصلا اینطوری نبود .(موقعی که مامان اینا اسباب کشی کردن به خونه جدیدشون یه سری کمد و دکور برای خونه سفارش داده بودن که بدلیل بدقولی آقای نجار درست کردنش خورد به بعد از اسباب کشی تا چند هفته منم که می اومدم سر کار گلسا پیشه مامانم بود. دریل کاری و منگنه و تراش .... از دستگاه ها صدای خیلی بلندی می اومد و با اینکه گلسا همش بغل مامان بود و یا توی حیاط یا جای دیگه مامان میگه احتمالا اینها باعث ترسش شدن )حالا منم سعی میکنم با بردنش به محلهای بازی بذارم آروم آروم عادت کنه و خودش سعی کنه این ترس رو از بین ببره البته امیدوارم.

 

قربون اون لپات بشم الهی.

 

سیزده بدر-ساحل دریا

 

هستی نازی و گلسا گلی

 

 گلسا چند تا چند تا؟

 

 

 

 

قربونت بشم نوش جان.

 گلسا یه توپ بده به نی نی

 

مامانم میاد توی آشپزخونه و این صحنه رو می بینه که گلسا واسه خودش یه دونه یه دونه تخم مرغ بر میداره و پرت میکنه .کلافه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد