آخرین پست سال 88
امروز روز شادی و امسال سال گل نیکوست حال ما که نکو باد حال گل
((سال نو و نوروز باستانی پیشاپیش مبارک.))
برای گلسا توی حمام یه وان پر از کف درست میکنم می شینه توش و حسابی کیف میکنه میگم گلسا خودتو بشور شکمتو بشور دستشو میکشه روی شکمش .
این قطاره خوشگلو براش خریدم.
بعضی وقتها من و گلسا بعد از ظهر ها با هم میریم ددر (ددر بازاری) . گلسا خانمی هر مغازه ایی که خودش خوشش بیاد میره داخل و هر کدومم خوشش نیاد نه خودش میره و نه میذاره من برم .
بعدم اینکه توی پاساژ اجازه نمیده دستشو بگیرم و دوست داره آزادانه واسه خودش این ور و اون ور بره . خدا نکنه پله ببینه حتی یکی دیگه آدمو بیچاره میکنه هی بالا هی پایین.اگره پله برقی باشه کنار تسمه اش می ایسته و دستشو میزنه بهش تا حرکت تسمه بخوره به دستش .
کناره یه مغازه اسباب بازی فروشی دو تا نی نی یکی اندازه گلسا و یکی یه خورده بزرگتر ایستاده بودن نی نی کوچولو که اومد طرف گلسا .گلسا با دستش زد که یعنی برو اون طرف بعد گلسا رفت پیشه نی نی بزرگه و به زبون خودشون با هم حرف میزدن .
برای گلسا ماهی گلی اسباب بازی برای تزیین سفره خریدم توی مغازه از اولی که خانم فروشنده این ماهی ها رو آورد تا حساب کردم ماهیها توی دهن گلسا بودن اصلا هم راضی نمی شد ازش بگیرمشون تا اینکه اومدیم خونه واونها رو گذاشتم توی آب ولی نمی دونم چرا گلسا ازشون ترسید و دیگه بهشون دست نزد .
رفتیم با فرزندان برای بچه یکی از دوستامون هدیه بگیرم اونجا گلسا کلی خودشو تحویل گرفت و هر چی می دید می آورد وسط مغازه میذاشت و با اشاره می گفت او او .گفتم بذار برای اینم یه چیزی بخرم که توی اسباب بازیهایی که خانم فروشنده نشون میداد گلسا از کتاب نی نی تپلی در مزرعه خیلی خوشش اومد و اینقدر ذوق کرد که همونو براش خریدم وقتی آوردیمش خونه با انگشتهای پا میره روش و فشار میده تا آهنگ بزنه.