گلسا کوچولو و کاراش و دندونهای جدید
دو تا از دندونهای آسیاب بالایی نی نی گل نیش زده .قربون این دندونهای کوچولوت بشم عزیزم.
وقتی ماشین ایستاده و بابایی میره پایین گلسا زود میره جای بابایی و هی از جلو میاد به عقب ماشین و از عقب به جلو پاشو میذاره بین دو تا صندلی جلو بعد خودشو میکشه و پا میذاره روی صندلی عقب .خدا رو شکر فعلا توی حرکت ماشین این کارو نمی کنه.
برای گلسا کوچولو پنج شنبه دفترچه حساب پس انداز مسکن جوانان باز کردیم.
نی نی گل خیلی بامزه مایعات رو با نی میخوره وقتی با نی میمکه لپهاش و خودش خیلی خوردنی میشه.
وقتی گلسا رو عوض میکردم پمپرزشو میذاشتم توی سطل . بعضی وقتها گلسا خودش این کارو میکرد و اوایل فقط پمپرزشو میذاشت تو ی سطل ولی حالا هر چی ببینه میبره می اندازه اونجا .مثل چند روز پیش که میخواستیم بریم بیرون شالم رو آماده کردم گذاشتم روی تخت وقتی خواستم بپوشمش دیدم نیست .این ور و اون ور گشتیم و توی سطل زباله پیداش کردیم.قبلنا وسایلها رو میبرد یه جایی قایم میکرد ولی حالا .
وقتی میبریمش بیرون و پارک و کلی بازی میکنه ولی وای از اون لحظه ایی که بخواهیم سوار ماشین بشیم با دستش در رو محکم میگیره که بازش نکنم و گریه نه اینجورا همچین اشکی میریزه ما هم برای اینکه گریه نکنه از قبلش چند تا کیک و بیسکویت و ... لحظه سوار شدن میدیم دستشو کلی حواسش و پرت و سرگرمش میکنیم تا به رفتن رضایت بده.
این گلسای شیطون بلای ما عاشقه بلندیه هر جایی که از زمین ار تفاع داره باید بره اونجا بایسته.مبلمون کنار اپن آشپزخونست گلسا رفته روی مبل بعد روی قسمت تکیه گاه اون واستاده و بعدم اپن. موقعی که دیدم اونجاست از ترس خشکم زده بود و تنها کاری که کردم خیلی آروم از پشت سر گرفتمش ...
این چند روز تعطیلی هر چند کوتاه برای استراحت واقعا عالی بود و از اینکه توی این مدت مدام پیش گلسا بودم و دیگه مجبور نبودم صبح زود ازش جدا بشم و تا ظهر نبینمش خیلی خوب بود و به جبران روزهایی که سر کار بودم صبح و عصر میبردمش بیرون که حسابی بگرده و بازی بکنه.
گلسا بعد از خوردن بستنی
این دو عکس هم موقع اسباب کشی مامان ایناست.
غروب زیبای دریای بوشهر.