گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

گلسای من

گلسای عاشق راه رفتن+واکسن 1سالگی

1388/9/14 6:30
نویسنده : مامان مونا
315 بازدید
اشتراک گذاری

نی نی  کوچولوی نازنینم تمام مدت سعی میکنه راه بره به انتهای مسیر که میرسه سرعتشو زیاد میکنه و خودشو پرت میکنه توی بغل ما یا وسایل رو میگیره.دیشب هوا خیلی خوب بود رفتیم کنار دریا قدم بزنیم.بابام دست گلسا رو گرفت گفت دخترم یکمی راه بره.گلسا هم که خوشش اومده بود ول کن نبود اصلا بغل نمی موند خودشو آویزون میکرد به طرف پایین که بذاریمش زمین . موقع راه رفتنم ذوق میکرد از خوشحالی و هیجان همینطوری دهنش باز بود و میخندید به ما هم نگاه میکرد.

اولین باری که گلسا دستش رو گاز گرفت در حال خوردن نون ساندویچی اشتباها یه گازم از دستش زد.انگار انگشت شصتش خیلی درد گرفته بود همچین اشک می ریخت.

وقتی کاری انجام میده و میخواد بهش نگاه کنیم و توجه.میاد لباسمون رو می گیره میکشه و میگه  ļ ه .

بهش میگیم گلسا موش بشو . لباشو غنچه و بینی و چشمشو جمع میکنه.

چند وقت پیش میخواستیم بریم مهمونی بارونم میبارید شیشه ماشینو یه لحظه کشیدم پایین اسم ساختمون رو بخونم که دیدم گلسا انگشت میزنه توی قطره ها و میخوره . 

سه شنبه گلسا رو بردیم واسه واکسن یک سالگی.پرونده رو که تحویل دادم گفتن منتظر بمونید تا کارتون رو انجام بدن .قبل از گلسا دو تا نی نی دیگه بود که واکسن داشتن.خانمی هم که مسئول انجام واکسنه تازه کار بود ......  اولین نی نی که خواست واکسن بزنه تا زد توی دستش نی نی خودشو تکون داد و بدتر که باباشم نتونست خوب نگهش داره و مجبور شد سریع سرنگ رو در بیاره و دسته خانمه هم از ترس میلرزید و یه نفر دیگه که باتجربه تر بود اومد و سریع زد توی پای نی نی. و واکسن نی نیه دومم زد.قیافه منم از گریه اونها همچین ناراحت و توی هم بود و هی میگفتم آخی گناه داره بچه هلاک شد .... .که مسئول پرونده گلسا با دیدن حالت زار من بدو اومد و شروع کرد قد و وزن و بقیه کارهای گلسا رو خودش انجام دادن که خدا رو شکر همه چیزش خوب بود.

وزن 10:500 و قدش 73 بود.

حالا نوبت واکسن گلسا بود .

من:  تند تند به بابایی متذکر میشم که نمیخوام خانم قبلی واکسنشو بزنه ها اصلا نمیذارم .

بابایی :نترس بابا محکم میگیرمش تو نگران نباش نمیذارم تکون بخوره حواسم هست بهش (در مقابل من بابایی صبور و مسلط به اعصابش ).

ولی دل من که طاقت نیاورد رفتم گفتم ببخشید واکسن دخترمو میخواستم خانمه فلانی بزنه. که بخوبی واکسن زده شد و بعدش گفتن باید آزمایش خون و ادرار هم واسه یک سالگیش بده.حالا این فکر که خدایا چه جوری میخوان ازش خون بگیرن مثل خوره مغزم رو میخورد تا اینکه :

روز پنجشنبه رفتیم آزمایشگاه .از اونجایی که جدیدا فهمیدم چربی دارم (احتمالا عوارض های بخور بخور بارداری باشه کم کم داره خودشو نشون میده ) قرار شد خودمم آزمایش بدم اول من نشستم و خون گرفتن وبعد گفتن حالا گلسا رو بخوابونید روی تخت.تا دو تا از خانمها اومدن دستشو ببندن گلسا شروع کرد گریه. بابایی و یکی از خانمها دستشو گرفتن به منم گفتن پاشو بگیر که بابایی زود گفت اگه نمی تونی تو برو بیرون .گلسا زیادگریه میکرد میخواستم مثلا آرومش کنم موندم و پاهاشو سفت گرفتم .

دستهای گلسا هم تپلی بود رگم اصلا پیدا نبود حالا سوزن سرنگ رو دو سه بار این ور و اون ور کردن دنبال رگ.منم اعصابم داغون کم تحمل هم گریه میکنم هم التماس و هم دعوا که چی کارش میکنید .تو رو خدا ولش کنید.....گلسا هم که از گریه به هق هق افتاده بود.خلاصه مردم و زنده شدم تا 1 سی سی خون ازش گرفتن.الان که فکرش رو میکنم میبینم بنده خدا پرستار هر چی دست گلسا رو می بست رگ پیدا نبود با این وجود خوب و سریع در حالی که روی اعصابش راه میرفتم خون گرفت چون تا گلم رو بلند کردیم ساکت شد احتمالا از هجومه اون همه آدم رو سرش بیشتر از درد آمپول ترسیده بود بعدشم که مرتب گلسا چک میکردم خیلی راحت با دستش بازی میکرد .... .

الهی فدات بشم که اونجوری گریه میکردی یادم که میاد دلم آب میشه و می سوزه.ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد