گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

گلسای من

مهمونی و سومین سالگرد ازدواج مامانی و بابایی

1388/1/27 7:31
نویسنده : مامان مونا
930 بازدید
اشتراک گذاری

توی این مدت که مرخصی استعلاجی بارداری بودم دلم واسه همکارا و دوستام تنگ شده بود چند بار برنامه ریزی کرده بودن که بیان اما هر دفعه جور نمی شد تا اینکه بقول خاله راما طلسم شکسته شد و سه شنبه 01/18 / 88 راما جون مامانی آرتینا.رویا جون مامانی آقا رضا.لیلا جون مامانی لیدا.نیاز جون مامانی کیانا و رازقه جون با اومدنشون ما رو خوشحال کردن.این چند ساعتی که با هم بودیم به من و گلسا خیلی خوش گذشت .گلسا اولش یه کوچولو گریه کرد اما وقتی دید که به به مدام بغله و باهاش بازی میکنن گریه و غریبی کردن یادش رفت.من از طرف گلسا به( آرتینا.لیدا کیانا) جون کتاب نقاشی یادگاری دادم و به آقا رضا هم دفتر نقاشی با عکسهای شرک.
 عکس شیرین عسلهای کوچولو
:

 

 

 


 هدیه هایی که دوستای مهربونم زحمت کشیدن دستشون درد نکنه.
راما جون(سکه پارسیان)/رویا جون(اردورخوری)/لیلا جون(پتوی نی نی و لباس دخترونه)/نیاز جون(سرویس قهوه خوری)/رازقه جون(گاو عروسکی) که با مزه کادو شده بود.

جمعه من و بابایی و گلم مهمونی رفتیم خونه لیلا جون مامانی الناز خانومی و علی آقا.دوستم میگفت الناز از صبح هر جایی میره و هر کسی از خانوادمون که میبینه میگه امروز گلسا میخواد بیاد خونمون و خیلی خوشحاله.واسه بچه ها یادگاری از طرف گلم کتاب قصه بردم تا به الناز دادم شیطون بدو بدو رفت توی اتاقش بازش بکنه.
عکس الناز کوچولو و علی آقا:

 


سه سال پیش یه همچین روزی بیست و هفتم فروردین ماه هشتاد و پنج من و بابایی با هم ازدواج کردیم.و سالگردمون یه جشن کوچولوی سه نفره با کوچولوی ناز نازی گرفتیم.آرزو میکنم همه مامانی ها و بابایی ها در کنار گلهای باغ زندگیشون خوشبخت و سعادتمند باشن.آمین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد