افتادن بابایی و شیرین کاریهای گلم
چند روزپیش بابایی توی حمام لیزخورد وافتاد آرنج دستش ضرب دید رفتیم دکتر آتل بست و فعلا یک هفته مهمون خونست.
دل بابایی یه ذره شده واسه بغل کردن گلسا.
این حکایت بابایی بود میریم بر سر حکایت های نی نی
- گل مامان دو تا دستش می کنه توی دهنش تا آخربعد حالش بهم میخوره صورتش سرخ میشه اما دوباره این کار رو تکرار میکنه نه انکه گشنش باشه ها انگاری خوشش میاد از این کار.
- درست موقع رفتن بیرون که ساکش آماده کردم و لباس پوشوندمش پ.ی .پ.ی میکنه و من مجبورم دوباره از اول ....
-کله صبح بیدار میشه منم لباسهاش عوض میکنم دست و صورتش میشورم شونه ایی به موهاش میزنم یه م.مه گرم و خوشمزه واسش درست میکنم میذارمش جلوی تلویزیون خاله شادونه نگاه بکنه .گلسا تلویزیون دوست داره وبا حرکت تصاویر و صداها کلی واسه خودش سرو صدا راه میندازه.
- از آویز تختش خوشش میادو با آهنگ و چرخیدن عروسکها برای یه مدتی سرگرم میشه.
- وقتی شعر میخونم و با اسباب بازیها و عروسکها نمایش بازی میکنم کلی میخنده وهیجانش با دست و پا زدن نشون میده
- من رو بیشتر از بابایی دوست داره وقتی گریه میکنه فقط بغل من آروم میشه (خودم زیاد تحویل گرفتم)
- توی حموم اصلا گریه نمیکنه واز آب خوشش میاد
- وقتی بغله زیاد وول وول میخوره و بیرون باید مدام مواظب دستهاش باشم که به کسی یا چیزی نخوره
- اگه احساس بکنه تنها توی اتاقه یا بعد از نق نق کردن کسی بغلش نکرده یکدفعه با صدای بلند جیغ میکشه و گریه وحشتناکککککک.
- اجازه نمیده بینی اش تمیز بکنیم اینقدر سرش می چرخونه و تکون میده که فکر میکنی بینی اش کثیف باشه بهتره
- و...................