یه سفر کوچولو
برای گلسا آرد ذرت و آب و رنگ و وردنه و قالب و .... گذاشتم که واسه خودش خمیر درست بکنه و هر چی میخواد قاطی پاطی بکنه که خیلی هم بهش خوش گذشت.
گلسا کارتون تام و جری رو خیلی دوست داره و هر موقع که میریم کتابفرشی هر کتابی که عکس موش و گربه روی آن باشه حتما برش میداره و قصه کتاب رو که میخونی حتما باید بجای کلمه موش و گربه بگی تام و جری.
یه چند روزی رفتیم اصفهان و بابایی عمل سنگ کلیه انجام داد و بخاطر گرمی هوا زیاد نتونستیم جایی بریم.
کتابهایی که گلسا دوست داره و میخواد که مرتب براش بخونیم از صفحاتش فیلم گرفتم و صدامو ضبط کردم (صوتی و تصویری ) . وقتایی که نتونم واسش کتاب بخونم اینا رو نگاه میکنه.
هر موقع هم با هر کسی کار داشته باشه یه جون آخره اسمش میذاره مثلا ابایم جون (ابراهیم جون ).
دیروز ظهر گلسا قاشق بستنی دستش بود و بستنی میخواست منم چون قبلش گلسا زیاد شکلات و خرت و پرت خورده بود گفتم گلسا بخواب وقتی بیدار شدی بهت بستنی میدم ..... گلسا که بیدار شد قاشقش رو که با خودش به رختخواب برده بود گم کرد و هی دنباله قاشقش میگشت.
بابایی : گلسا قاشق توی پیرهنت یا ش.و.ر.ت.ت نیست.
گلسا : نه بابایی .تو ش.و.ر.ت.م فقط قُ.ن.بُ.ل.ه .
اگه زیر ناخنش یکمی کثیف بشه ببینه میاد میگه : ناخنم مِکوب (میکروب ) داره.