گلسای تب دار
من : گلسا چرا اینقدر گریه میکنی بسه دیگه مامان ناراحت می شه ببین چشمات قرمز شده ....
گلسا : خوب تو گریه امو در نیار
من :
بابا : گلسا روی صندلی بشین وسط ماشین نباید بایستی خطرناکه
گلسا : به خدا به جون دایی امیر حسین نمی شینم.
رفته بودم خرید از سوپری , کنارشم مفازه فست فود فروشی و سر زدن به اینجاها وبوی سرخ کردنی و غذا گرفتن وقتی اومدم توی ماشین و گلسا بغل کردم روی پام بشینه گفت : مونا چگدر (چقدر ) بوی خوبی میدی.
گلسا یه کتاب داره به اسمه هتی هیس هیس که اوایلش داستان رو اینجوری تعریف میکنه که هتی هیس هیس یه مار کوچولوی خالداری بود که ....
گلسا :نه - یه ماره بزرگه خالداری بود که ....
قسمته بعد هتی میره پیشه دوستش ری ری راه راه
گلسا :نه - باید بگی پیشی نه ری ری راه راه
.... و همینطور تا آخره داستان که گلسا هر جوری خودش دوست داره متن قصه هاشو و کتابها رو تغییر میده .
گلسا توی سی دی shaun the sheep از گاوه با اون قیافه خشن که میاد میترسه و برای اینکه اینقدر احساسه بدی نسبت به گاوه نداشته باشه بهش گفتم آقا گاوه مهربونه و .....
تا اون روز که داشتم به گلسا میگفتم بابا مهربونه میخواد ما رو پارک ببره این و بخره و ....
گلسا با اخم : نه آقا گاوه مهربونه
اومدیم از بابا تعریف کنیم خوشبحالش بشه بدتر شد.
گلسا دو سه روز تب زیاد کرد و سرماخوردگی ویروسی گرفت و اینکه خیلی توی دارو خوردن ما رو اذیت میکنه منم داروهای اصلیشو قایم کردمو یواشکی توی آبمیوه و شربت و شیر میریزم که بخوره و البته متوجه میشه که مزه اشون تغییر کرده ولی به زور میخوردشون که دارو نخوره و از الکی داروهای قدیمی رو بهش نشون میدم که دارم می اندازم دور و دیگه بهت دارو نمی دم بخوری اگه هر موقع که مامان آبمیوه و این چیزا رو بیاره.
گلسا که برده بودم دکتر وقتی خانم دکتر خواست چکش بکنه از اولش جیغ و داد و گریه و فریاد و یه ریز میگفت : من اینجوری دوست ندارم. حالا چی کار کنم؟
وقتی من و بابایی با هم صحبت میکنیم گلسا در حاله انجام هر کاری که باشه گوشش پیشه ماست و بعدش بعضی از حرفهای ما رو تعریف میکنه و من و بابایی با زبون ایما و اشاره و درگوشی و یواشکی و .... حرف میزنیم مخصوصا ماجرای دکتر و دارو خوردن . و نمونه های دیگه اش رو توی پستهای قبل نوشتم.