گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

گلسای من

روز مادر مبارک

1390/3/4 11:07
نویسنده : مامان مونا
1,666 بازدید
اشتراک گذاری

 روز مادر رو به همه مامانهای مهربون و دوست داشتنی مخصوصا مامان جون خودم تبریک میگم و واسش آرزوی سلامتی میکنم.

گلسای من 2سال و ٦ ماهگیت مبارک.دخترم خیلی دوستت دارم.

واسه دوستهای persianblog.ir نمی تونم کامنت بذارم صفحه هاشون باز نمی شه .از همینجا روز مادر رو بهشون تبریک میگم.

قلبقلبقلب

گلسا : بابایی واسم اتوبوس بخر
بابایی :من که اینقدر پول ندارم اتوبوس بخرم
گلسا: من بهت پول میدم

گلسا بعد از بیدار شدن از خواب بابایی بهش گفت : گلسا لباستو بپوش بریم پارک سرسره .
گلسا : بی خیالش
من و باباییتعجبعصبانی.

توی ماشین گلسا هی وول وول میخورد و یه ریز میگفت مامان بیلم رو از جلو بده بهش گفتم بشین گلسا حواسه مامان پرت میشه خطرناکه  .گلسا اگه دختر خوبی باشی می برمت پارک بازی کنیم .(دریغ از یه ذره حرف گوش کردن)
گلسا : اوه خدای من این چه وضعیه.همش میگی میبرمت پارک و نمی ریم
من :   (گلسا دو روز پیشش پارک بود)

توی پارک متاسفانه بعضی از بچه ها کفشهاشون رو در میارن و از برعکس روی سرسره بالا میرن  گلسا هم با دیدن اونها اصرار اصرار که کفشهاشو بیرون بیاره و ما هم کلی وقتمون توی پارک به این میگذره که قانعش کنیم نباید این کارو بکنه.

سری کتابهای بچه ها جینگیلی (که بچه ها توی لباس حیوانات و میوه ها و .... )هستن و خرسی ها که داستانش تقریبا شبیه کتابهای می می نی هستش خریدم و خودش هم کتاب هتی هیس هیس رو انتخاب کرد شاید بخاطر زبونه ماره که از دهنش بیرون اومده بود واسش جالب بوده

هر موقع میوه فروشی بریم گلسا هم واسه خودش یه خرید کوچولو میکنه یه پلاستیک بر میداره یه دونه سیب توش میذاره از همه میوه هایی هم که اونجاست فقط سیب رو بر میداره.

گلسا گرمش شده بود و زیاد آب خورد بهش گفتم گلسا اینقدر آب نخور دلت درد میگیره ها
گلسا :مونا اینقدر تشممه

وقتایی که از دستش ناراحت میشم و گریه میکنه با خودش میگه : حالا چی کار کنم؟

واسه شام مهمون داشتم و مشغول کار و بارام بودم گلسا هم کارتون نگاه میکرد هر از گاهی میخندید و پر سر و صدا بود رفتم پیشش دیدم کوسنهای مبل رو آورده پایین و پشت سر هم چیده و از اولی میدوه و میپره تا آخرینشون.گفتم وای بازم خدا رو شکر گلسا واسه خودت بازی درست میکنی و سرگرم میشی.


 

گلسا خودش و لوس میکنه و به من میگه : من دختره خوب تو هستم . (جانم معلومه که تو دختری خوب و مهربون من هستی)

خونه یکی از دوستام مهمونی دسته جمعی بودیم ما پذیرایی شده بودیم و مهمون بعدی که اومد و دوستم برای پذیرایی از اونها با سینی شربت و بستنی اومد گلسا با یه ذوقی گفت :هِِِِِ مونا دوباره.

با هستی کوچولوی مامان سمیرا رفته بودیم پارک گلسا وقتی از سرسره پایین می اومد همونجا جلوی سرسره می ایستاد و به هستی میگفت :هستی بیا من میگیرمت.

 

 



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

امي تيس
3 خرداد 90 10:59
اول سلام.دوم تبريك روز مامان به شما و بعد هم ممنون از لطفتون
مریم
3 خرداد 90 11:38
آرزویی کن ، گوش های خدا پر از آرزوست و دستهایش پر از معجزه . آرزویی کن ، شاید کوچکترین معجزه اش بزرگترین آرزوی تو باشد . روزت مبارک .
مامان آريا
4 خرداد 90 9:22
سلام قربونش برم دخملمو كه شيطون و شيرين زبونه مادراي معني ايثار تو گل باغ خدايي توي روزگار غربت با غم دل آشنايي مينويسم ازسرخط مادر اي معني بودن مينويسم تا هميشه توئي لايق ستودن روزت هم مبارك عزيزم
سارا مامان بردیا
4 خرداد 90 11:59
ما هم روز مادر رو به شما مامان مهربون تبریک میگیم.
مامان دیبا و پرند
4 خرداد 90 22:30
سلام دوستم روزت مبارک عزیزم. آخه چرا اتوبوس نمی خرین؟ منابع مالی کافی هم که تامین شد در مورد برعکس بالا رفتن از سرسره نگران نباش و بهش اجازه بده که تلاشش رو بکنه. این بچه ها روال عادی رو دوست ندارن و دنبال ایجاد راههای هیجان انگیز تر هستند.
مامان ماهان
5 خرداد 90 15:46
ای جان ........... شیرین زبون میام میخورمت ها:
فریبا
6 خرداد 90 14:02
سلام عزیزم با تاخیر روزت مبارک گلممممممم الهی الهیییییی فداش با این شیرین زبونی هاششششش حالا چیکار کنم قربون دله مهربونت برم با این حرف زدنت
مامان هلیا
7 خرداد 90 12:57
سلام اومدم بگم روز مادر با تاخیر مبارک نوشته تون خیلی جالب و بجا بود گلسا هم مث دخملی من کوسن آباد میکنه کوسنها رو میریزه زمین وبازی میکنه مثل همن بچها
مامانی شیما وحدیث
7 خرداد 90 19:22
روز مادر رو هم به شما مامان مهربون وعزیز تبریک عرض میکنم . ماشا اله چه دختر خوشمزه ونازی خدا حفظش کنه . مهربونم به ماهم سربزن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد