30-29-28-27و.....تا دو سالگی
برای گلسا کتابه(کیتی سلام میکند) رو میخوندم که حالته قصه داره دو صفحه مونده بود کتابش تموم بشه گلسا کتاب رو از دستم کشید و گفت: تموم شد.
و من .
من و گلسا عکسهای حیوانات رو توی کتاب نگاه میکردیم که رسیدیم به عکسه میمون.
یکدفعه گلسا گفت میخوام.
گفتم چی میخوای؟
گلسا با حالته نزدیک به گریه :ممبون
من: چی؟
گلسا:میخوام.ممبون.
من:
(گلسا برنامه های حیوانات رو دوست داره و نگاه میکنه)
با گلسا توی آرایشگاهه دوست بودیم و منتظر که نوبتم بشه همینطوری با گلسا حرف میزدم که سرگرمش بکنم ازش پرسیدم
گلسا میخوای خاله موهاتو کوتاه بکنه؟
گلسا:نه ه ه ه ه
من:چرا؟
گلسا با ناز :بعدا
و همه توی آرایشگاه .
من و بابایی یک ریزدر حاله حرف زدن
گلسا:آکِت(ساکت).
..
وقتی اتفاقی می افته به گلسا میگم دیدی ؟
گلسا:دیدم.
(توی جواب دادن کم نمی ذاره)
امیر حسین داداش ته تغاری ما به من میگه آجی.بعضی وقتها هم من بهش میگم مثلا آجی بیا یا آجی این کارو بکن یعنی آجی خطابش میکنم.
گلسا هم به داداشم رو آجی صدا میزنه.
توی مغازه لباس فروشی براش لباس پرو میکردم.
گلسا میگفت:قشنگه.
خانم فروشنده با ذوق میگفت:این لباسم بردار قشنگه دوستش داره.
منم با میگفتم :آره قشنگه باشه
و لباس بعدی و بعدی و بعدی ودر آخر من از دسته گلسا.فکر کنم 10 دست بیشتر لباس برداشتم واسش.
نیمه های شب خواستم پتو خوب بکشم روی گلسا که دستم خورد به پاش
گلسا با حالته خواب: کیه ؟مونا؟
من:گلسا بخواب مامانیه.
عزیزه نازنینم 23 ماهگیت مبارک.کمتر از یک ماهه دیگه به دو ساله شدنت مونده و ما عاشقانه میشماریم لحظه ها روزها ساعتها دقیقه ها - 30 و29 و 28 و 27 و..... و منتظر تا چهارم آذر ساعته 8:55 صبح.
.
گلسا بعضی وقتها دستش رو میزنه زیره چونه اش و میخوابه.خوابهای خوش ببینی جوجو
اینم عروسک انگشتی های گلسا که خیلی دوستشون داره.