واکسن آنفولانزا و20 و دومین ماهگرد گلم
میخواستم واسه گلسا واکسن آنفولانزا بزنم که گفتیم بذار هر سه تایی بزنیم آخه بابای گلسا آنفولانزا بیاد حتما باید بگیره . اول من زدم بعد بابایی و گلسا که در حاله سرک کشیدن توی اتاق بود .خانم پرستار رو دید که روی دسته بابایی الکل میزنه قیافه ایی گرفت و گفت :اووی اووی اووی دَرد دَرد . و نوبت به خودش که رسید اونجا رو گذاشت روی سرش اینقدر که گریه کرد و جیغ و کولی بازی درآورد.
مامانم اینا از گلسا میپرسن که مامان مونا کجاست؟
گلسا : اِکَت (شرکت)
-بابا ابراهیم کجاست؟
گلسا : اِکَت (شرکت)
نی نی گل حالا دیگه فعلها رو درست میگه مثلا بهش میگم بیسکویت میخوای؟ گلسا میگه میخوام.
از چیزی که بترسه قبلا میگفت ترسید ولی حالا میگه تهیدم (ترسیدم).
یا مثلا موقع خواب میگه بخوابیم....
من:گاوه میگه؟
گلسا :مااااا ماااااا
من :اردکه میگه؟
گلسا :کواَ کواَ
من :زنبوره میگه ؟
گلسا :بیزززززززززززززز. زنبوره گلسا صداش این مدلیه.
کتابه می می نی حالا تمیزترینی رو براش میخونم بعد ازش میپرسم گلسا می می نی با مامانش کجا رفته بودن ؟
گلسا :پاکه بادی (پارک بادی).
اسمه کتابه نی نی دخملی چی خورده؟ قند و نخودچی خورده رو به صورته شعر میخونم و به گلسا میگم :
نی نی دخملی چی خورده؟
گلسا: کاکائو.
ماشینش رو که سوار میشه خراب کرده یعنی فرمونش رو کلا درآورده و چرخه جلو رو از بیخ و بن کنده.ازش میپرسم :
ماشینو کی خراب کرده؟اینجوری شده؟
گلسا :دُها (گلسا) بچه مون راستگوه .
من و گلسا توی آشپزخونه بودیم و بابایی داشت اخبار گوش میکرد که یه لحظه صدای تلویزیون رو بلندتر کرد.گلسا از توی آشپزخونه با صدای بلند میگه :کم کن .
شب قبل از خواب که داشتم وسایلهای گلسا رو آماده میکردم متوجه شدم گلسا رفته روی تخته ما و پتو کشیده روش و منم کلی قربون صدقه گلسا که دخترم بزرگ شده خانم شده.شیطونی نمیکنه و با تعریفهای من گلسا واسه خودش دست میزد و ذوق.در حاله تعریف و تمجید از گلسا رفتم توی اتاقش که کیفشو بردارم دیدم پمپرز باز شده اش اونجاست و وقتی پتو رو زدم کنار دیدم بله گلسا خانم شلوار و پمپرزو درآورده و زیر پتو قایم شده حالا خوبه بارون نیومده بود.پمپرزشو زیاد درمیاره شاید وقتش باشه که پمپرزو ازش بگیرم.
یه روز بعد از ظهر از خواب که بیدار شد خیلی نق نق میکرد و کسل بود و حسابی بهونه گیری.بهش گتم گلسا مامان گریه نکن بگو چی میخوای؟مامان چی کار کنه؟
گلسا :آب باهی(آب بازی)
ما هم اطاعت کردیم و نیم ساعتی توی حموم آب بازی کردیم که خدا رو شکر بعدش نی نی گل سر حال شد.
توی ماشین که نشسته توی بغلم از روی سرعت گیر یا دست انداز و ... که رد میشیم دستامو حلقه میکنه دوره خودش و میگه :اپتاد (افتاد).جون عزیزی رو که اصلا از ما یاد نگرفته.
عکسه کیتی روی وسایلشو بهش نشون میدم و ازش میپرسم گلسا اسمه این چیه ؟
گلسا:کیتی
گلسا در افتتاحیه فروشگاه مختک.
عزیزم آرتینا گلسا رو خیلی دوست داره و سعی میکرد حرص درآوردنهای گلسا رو تحمل بکنه نمونه اش توی عکس پایین.
گلسا و آرتینا.
گلسای عزیزم و آنیسای نازم (دوست کوچولوی ما) 20 و دومین ماهگردتون مبارک..