آقاهه
گلسای عزیزم ۴ اردیبهشت ١٧ ماهه شدی ولی من نتونستم همون موقع وبلاگت رو آپ بکنم ببخشید عزیزم.
فرناز جون ممنونم توی وبلاگ آنیسا گلم از ما یاد کردید.من آنیسای نازم رو خیلی دوست دارم و خیلی خوشحال که گلسا دوستی داره که دقیقا با هم توی یک روز بدنیا اومدن.
گلسا وقتی بازی میکنه باید با نوک انگشت پا توی خونه راه بریم که یه موقع چیزی توی پامون نره اینقدر که همه اسباب بازی هاشو کف خونه پخش میکنه.یه بار یکی از کتابهاش روی سرامیک افتاده بود گلسا از اونجایی که حتما باید از روش رد بشه و لگدش بکنه تا پاشو گذاشت روی کتاب لیز خورد و محکم افتاد زمین و گریه گریه کولی بازیی در میاره.منم بغلش کردم خواستم از دلش در بیارم کتاب رو آوردم و شکلهاشو بهش نشون دادم (فکر کنم چند ماهی بود لای این کتاب باز نشده بود تقویت هوش نوزادان ٩-١٢ماه) گلسا نگاه کرد و به عکس آدمی که برعکس کشیده شده رسیدیم کتاب ازم گرفت و برش گردوند و گفت آقاهه.از اون به بعد که این کتاب رو نگاه میکنه همین کار تکرار میشه و گلسا این کتابش رو به اسم آقاهه می شناسه.
نی نی گلی لباس عروسکش رو می کشه بالا و میاد به من نشونش میده و میگه ج.ی.ش.
بعد دستش رو تکون میده و صورتش رو جمع میکنه و میگه اه مثلا عروسک بیچاره کاری کرده .
تازگی ها می خواد از تکیه گاه صندلی عقبی ماشین بالا بره اما تا نیمه که خودشو میکشه لیز میخوره و خدا رو شکر هنوز موفق نشده وگرنه احتمالا بره اون بالای صندلی بخوابه.