گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

گلسای من

عروسی دوست بابایی

1388/8/9 8:55
نویسنده : مامان مونا
329 بازدید
اشتراک گذاری

پنچ شنبه عروسی دوست بابایی دعوت شدیم. قبل از عروسی با خودم فکر میکردم که چون اونجا صدای آهنگ و کل و .... این چیزا زیاده ممکنه گلسا اذیت بکنه که خدا رو شکر از موقعی که رفتیم تا آهنگ پخش میشد گلسا شروع میکرد رقصیدن جدیدا هم که یاد گرفته سرشو تکون بده این قسمت هم به مدل رقصیدنش اضافه شده واسه خودش دست هم میزد.تشویق

از همه میوه های روی میز یکی یه دور چشید و خورد .کیوی با پوست گاز میزد ترش بود و خاردار قیافشو توی هم میکرد اما ول کن نبود میوه هایی رو هم که پوست میگرفتم میدادم دستش قبول نداشتقهر.پرتش میکرد سبد میوه رو می کشید طرف خودش و بجون میوه ها می افتاد.

از کیک هم خیلی خوشش اومده بود تمام سر و صورتش رو کیکی کرد تا از عروسی اومدیم بیرون چند دست عوضش کردم گلسا اینقدر به این چیز و اون چیز ناخنک زد و خورد که مامانم گفت شامی که واسش آوردی ندی بخوره ها دیگه پ ی پ ی میکنه وسبز..... . خوابم که اصلا توی چشماش نبود هر چی شیر گذاشتم دهنش و دست می کشیدم روی چشماش خیال باطلهی ابرو هاشو می آورد بالا که چشماش روی هم نره یا با دستش میزد ودستمو پس میکشیدتعجب .

دستم رو گذاشته بودم زیرچونه ام و آرنجم روی میز بود واسه خودم این ور و اون ور نگاه میکردم که یدفعه گلسا با پاش محکم زد توی آرنجمو و دستم لیز خوردبه حالت نیمه شدمخجالت گلسا خانمم غش غش میخندید و این شد یه بازی و ما خودمون هم از خندیدن گلسا ذوق کردیم و ازش فیلم گرفتیم.

 تا بالاخره قبل از شام به یه زوری ساعت 12 خوابوندمشمژهنیشخند اگه بیدار بود میز شام ما واقعا دیدنی می شد.

و اون شب گلسا فقط یکبار واسه شیر بیدار شد.مامانم میگفت آخی بچم از بس رقصیده خسته شد از حال رفت. صبح جمعه منتظر بودم زود بیدار بشه ببرمش حموم ترسیدماسترس با این سر و بدن شیرین مورچه ها بخورنش که گلسا در حال پ ی پ ی بیدار شدآخ.....

 

 

گلسا با سر و صورت کیکی و قیافه ایی کاملا متفاوت با موقع ورود به تالار.

و گلسا اونجا خیلی ساکت و آروم بود  دروغگو و مامانم هم ذوق بچشو می کرد فکر کنم به این دو تا خیلی خوش گذشت.


گلسا چهار دست و پا که میره میگیم بگیرش بگیرش هیجانی میشهخنده و برعکس برمیگرده میدوه میاد طرف خودمون .

خیلی قشنگ انار میخورهماچ. دونه های انار و یکی یکی با دو تا انگشتش می گیره میذاره توی دهنش و میجوه.

به چیزی که نباید دست بزنه میزنه بهش میگم گلسا.یه نگاهی میکنه اگه نزدیکم باشه سرشو میاره جلو می چسبونه به سرم اگه دور باشه شروع میکنه خندیدن و ذوق الکی میخواد گولمون بزنه.شیطان

بابام موقع خوابیدن پتو میکشه روی سرش ولی مگه گلسا میذاره تا می بینه میره کنار بابام میشینه و هی پتو پس میزنه کلافهو دالی بازی میکنه در واقع ظهر ها از دست گلسا خانم خونه مامانم اینا خواب تعطیل.

برای رسیدن به چیزایی که بالاست و دستش نمی رسه روی انگشتای پاهاش می ایستهتعجب و خودش و بکش بکش میکنه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد