گلساگلسا، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

گلسای من

خانم گلم یازده ماهه شد.

  نی نی ما برای مدت چند دقیقه بدون کمک می ایسته با کلی ذوق.       ۴ تا دندون کوچولو بالا و  ۴ تا دندون پایین داره. اولین قدم به تنهایی روز 28 مهر برداشت و از اون روز به بعد عاشق راه رفتن شده و یکی دو روز بعد یک قدم شد چند قدم . یه دستش رو میگیرم بعد گلسا شروع میکنه راه رفتن خیلی خوشش میاد بعضی وقتها تند تند قدم برمیداره حسابی هم کیف میکنه. دیروز دست گلسا رو گرفتم که بایسته کنارم و با هم عکس بگیریم مگه گذاشت من وسط گلسا هم  واسه خودش چرخهای 360 درجه میزد به ناچار از خیر عکس گذشتیم فیلم گرفتیم. کیک خیلی دوست داره بهترین سرگرمیه که چند دقیقه گلسا بشینه.وقتی سی...
2 آبان 1388

واکسن آنفولانزا

هفته گذشته واسه گلسا واکسن آنفولانزا زدم . حدود 5 روز بعدش تب بین 38 تا 38.3 کرد و کسل بود با یکی دو بار استامینوفن تبش رو پایین آوردم ولی این حالت بی حالی هنوز بود و سرفه های خشک هم بهش اضافه شد. دوباره نی نی گل رو از ترس عفونت گلو و ... بردیم دکتر. گلسا از 6 صبح بیدار میشد و سرفه می کرد می ترسید ومدام گریه میکرد میخواست بغل باشه و همینطوری هم بخوابه منم اجازه نداشتم بشینم توی بغلم چشماش بسته بود و خواب بود وقتی آروم می نشستم نمی دونم چه جوری می فهمید و شروع میکرد به گریه.خودمم مونده بودم حیرون از این کارش. دلمم می سوخت گریه بکنه این شد که از صبح تا شب تمام مدت گلسا بغل بود و به همین حالت هم واسه خودش می خوابید راضی به کس دیگه ایی هم ن...
28 مهر 1388

گلسای من

دیشب گلسا مثل همیشه واسه شیر خوردن بیدار شد منم سریع آماده کردم که بخوره و خوابش نپره .نگو خودم توی این فاصله خوابم برده .یکدفعه که چشمم رو باز کردم دیدم شیشه شیر توی دستم نیست و گلسا خانمه بلا توی تختش نشسته و بازی میکنه و شیشه شیر از طرف پستونکش توی دستشه و داره توی هوا میچرخوندش و شیره که پخش میشه این ور و اون ور و تا منو دید یه خنده با ذوقی کرد .وقتی اینجوری دیدمش خیلی ترسیدم گفتم خدا رو شکر که فقط سر جاش نشسته بلند نشده به کمک محافظ تختش راه بیفته یا ازش آویزون بشه. با موهام کف پاش رو قلقلک میدم خیلی خوشش میاد اگه موهام و بکشم پاشو میاره و دراز میکنه یعنی بازم بازی کنیم.   تازگی ها جاهای باریک و تنگ میره ...
15 مهر 1388

ماسه بازی بچه ها

من و لیلا جون مامان لیدا نیاز جون مامان کیانا و راما جون مامان آرتینا قرار ماسه بازی واسه بچه ها گذاشتیم کنار دریا.گلسا دیر از خواب بیدار شد و تا ما رفتیم ساعت نزدیک 6.30 شده بود و هوا تاریک .لیدا و کیانا خودشون رو گل گلی کرده بودن و از این بازی حسابی کیف میکردن. منم با ذوق bikini تن گلسا کردم گفتم شاید بازی کنه ولی خانمی ما اصلا حاضر نبود پاشو روی زمین بذاره. بعد از دریا رفتیم روی چمنها نشستیم و نیاز هم بساط چای و کیک آورده بود خیلی بهمون خوش گذشت .حالا اینجا هوا داره کم کم بهتر میشه و قرار گذاشتیم زود زود بچه ها رو بیاریم . راما جون نتونست بیاد جاش خیلی خالی بود.   گلسا     لیدا  و...
8 مهر 1388

ده ماهگی دختر نازم

گلسا به کمک وسایل خوب می تونه بایسته. بعضی وقتها شجاع میشه و یکدفعه دستش رو ول میکنه .اصلا تنهایی توی تختش نمی تونم بذارمش لبه های تخت رو میگیره و می ایسته بعد قدم بر میداره و یه دوری اطراف تخت میزنه یا اینکه از حالت ایستاده کاملا رو به بیرون آویزون میشه که از تخت بیاد بیرون. موقعی که واستاده خیلی قشنگ میشینه اول آروم خودش و زانوهاش رو خم میکنه بعد یه دستشو میرسونه زمین که تکیه گاهش باشه و با احتیاط میشینه. ورودی آشپزخونمون پله میخوره.نی نی گل یاد گرفته چهار دست و پا بیاد و از این قسمت بالا پایین بره ( آشپزخونه تنها جای در امان از دست گلسا بود ). دو تا دندون کوچولوی دیگه نیش زده از لثه اش یکی بالا یکی پایین .اله...
4 مهر 1388

مهمونی خونه خاله لیلا

پنج شنبه من و راما جون مامان آرتینا و نیاز جون مامان کیانا قرار گذاشتیم بریم خونه لیلا جون مامان لیدا . این جمع شدنهای دور هم خیلی خوب و خاطره انگیزه و بچه ها هم حسابی با همدیگه بازی میکنن. گلسا کنار بچه ها می نشست و بازی میکرد و ماژیک های آرتینا رو برمیداشت.الهی آخر سر آرتینا از دست گلسا نقاشی هاشو (نقاشی کشتی دزدهای دریایی) زیر میز قایم کرد.از کش موهای کیانا هم که قرمزخیلی خوشش میومد و میخواست بگیردش از کشیدن لباس لیدا موقع بازی هم غافل نبود . نی نی گل در کل اونجا دختر خوبی بود اما خوابش هم میومد و چشماشو میمالید بقول بابا برف پاکن هاش کار میکرد و گریه میکرد هر کاری کردمم نخوابید . خاله لیلا زحمت یه شام خوشم...
23 شهريور 1388

مهمونی خونه خاله صدیقه

چند وقتیه که گلسا رو زیاد مهمونی میبرم مخصوصا جاهایی که بچه دارن که گلسا هم بازی کردن با بچه ها رو یاد بگیره و سرگرم باشه هم اینکه غریبی کردنش کمتر بشه تا الان هم خیلی بهتر شده و دیگه گریه نمی کنه یا بخواد مدام به من آویزون باشه . مهمونی ایندفعه روز پنج شنبه بود. با گلسا رفتیم خونه خاله صدیقه از دوستای دوره دانشگاهم که هنوزم با هم رفت و آمد داریم و نی نی کوچولویی داره به اسم روژینا .   تا رسیدیم نی نی گل گذاشتم توی روروءکش اونم صاف رفت طرف ظرف میوه و یه هلو برداشت بعد یه نگاهی به همه کرد و انداختش و تا خواست بره سراغ گلابی ظرف میوه رو برداشتم گذاشتم بالا . بعد که خاله صدیقه پذیرایی کرد گلسا با دهن باز میومد پیش من ک...
14 شهريور 1388

شیطونی های گلسا

یه شب خونه  مامانم اینا بودیم بابام سوهان آورد با چای بخوریم (  سا )تا چشمش به ظرف قرمز سوهان افتاد سریع سینه خیز رفت که بگیردش نزدیک ظرف بجای اینکه یه سینه خیز دیگه بره راه کوتاهتر رو انتخاب کرد و ظرف رو کشید طرف خودش .    (  سا )خانمی بازی کلاغ پر رو یاد گرفته   و خیلی خوششم میاد و فقط انگشتش مثل ما میذاره وقتی میگیم پر دیگه بلد نیست اونو بالا ببره و سرش رو با حرکت دست ما میاره بالا و میخنده . برای ادامه بازی همینطوری دست ما رو میکشه که یعنی بازم بازی کنیم .   فقط من و مامانم رو گاز می گیره نمی دونم چرا؟ فکر کنم ما خوشمزه تریم .   علاقه زیادی به دا...
10 شهريور 1388

نه ماهگی گلم

گلسا حالا تند تند سینه خیز میره البته خیلی با احتیاط از حالت نشسته میخوابه روی زمین و سینه خیز میره جاهایی هم که عجله داره چهار دست و پا میره. بعضی مواقع گلسا از انگشت اشاره برای دست زدن یا لمس اسباب بازیها یا هر چیز دیگه ایی استفاده میکنه. گلسا ی من میخواد ایستادن یاد بگیره مدام ازمون میکشه بالا و همینطوری ما رو چنگول چنگولی میکنه تا از حالت نشسته خودشو بکشه بالا و بایسته. این گلسا خانمی تا حالا 4 تا دندون موشی داره و شیطونی کرده گردنه مامانم رو گاز گرفته وقتی بغل بوده. غذا با وول وول خوردن زیاد و بازیگوشی میخوره.یه قاشق هم دست خودش میدم ولی هنوز بلد نیست از توی بشقاب با قاشق غذا برداره بذاره توی دهنش .خودم غ...
4 شهريور 1388

تولد هانیه عزیز

جمعه تولد هانیه (دختر عموم) بود به همین خاطر تصمیم گرفتیم به کمک بچه ها تولد کوچولویی بگیریم که خاطره ایی از این روز باشه.کیک درست کردیم و سالاد الویه که تزیین روی اونها رو هانیه و بهاره انجام دادن.تولد رو هم خونه مامان بزرگم گرفتیم . خیلی خوش گذشت کلی رقصیدن گلسا هم دست میزد و خودش رو تکون تکون میداد یعنی اونم داره میرقصه . هانیه عزیزم تولد 13 سالگیت مبارک. گلسا گلم .   هانیه و گلسا .   فاطمه و گلسا .   فردوس . ...
28 مرداد 1388
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای من می باشد